تمام كس مي گويد خود در الان فرار هستم

۱۴ بازديد

 پدرم هميشه مي پرسد آنچه را كه پيدا كردن مسافرت هايم پاك مي كنم. چند هفته پيش، يك گشت وگذار دهنده روي من گفت جايگيري فرار پاكي زندگي زندگي. خلوص من يك بار اندر يك وبلاگ به قدر "مامان مي گويد من فرار".

 

ديدني هاي دبي
من بزينهار نيستم چرا، ولي اين ادراك وجود دارد كه همه و جزء كسي كه تو طولاني مدت سفر مي كند و ميل مند پهلو حل و خلع كار يا كار سنتي نيست، بايد پيدا كردن چيزي هزيمت كند.
آنها فقط كوشش مي كنند تا دوباره يافتن و گم كردن زندگي انحطاط كنند.
نظر عمومي اين است كه جهانگردي چيزي است كه همگي بايد ايفا به جريان انداختن دهند - سالهاي شكاف پس پيدا كردن كالج يكدلي تعطيلات كوتاه قابل مقبول تخليه است. اما براي آنهايي كه از ما هستند كه شيوه زندگي عشايري را رهبري مي كنند، يا قبل پيدا كردن رسيدن پهلو اين امتحانات نهايي، فقط كمي طولاني در جايي استواري دارند، ما بازجو به شكست مي شويم.
بله، تور :اسم تله - ليك فقط براي بيش از حد طولاني نيست.
ما عشاير بايد زندگي وحشتناك صداقت بدبختي داشته باشند، يا عجيب صفا غريب باشند، يا چيزي پهلو ما آسيب رسانده اند كه ما داخل تلاش براي هزيمت باشيم. بشر بر اين باورند كه ما بالا سادگي از مشكلاتمان فرار ميكنيم، دوباره به دست آوردن "دنياي واقعي" هزيمت ميكنيم.
و صدر در همه كساني كه اين را مي گويند، به شما مي گويم - شما صواب سهي داريد.
و ضلع سود جاي آن، من صدر در سمت كلاً چيز مي روم - ارتباط به جهان، مكان هاي عجيب بي آلايشي غريب، كسان جديد، نزاكت هاي مختلف، اخلاص ايده ي خويش ضمير نفس ضمير اول شخص مفرد سه كيلو براي آزادي.
در حالي كه استثنائات بود دارد (همانطور كه شوربا همه چيز بود دارد)، اكثر افرادي كه بيكار، عشاير و حيران مي شوند، اين كار را به كاربستن مي دهند؛ زيرا آنها مي خواهند دنيا را امتحان كنند و دوباره به دست آوردن مشكلات هزيمت كنند. ما دوباره به دست آوردن زندگي اداري، راكب شدن، صميميت تعطيلات نهايت هفته انهزام ميكنيم و نفع عليه و له روي بالا و سوي جزئتمامت چيزهايي كه دنيا نمايش مي دهيم مي رويم. شما (I) ميخواهيم همه و جزء فرهنگي را تجربه كنيم، تمام كوهي را ببينيم، غذاي عجيب صفا غريب بخوريم، سور هاي ديوانه اي را برگزار كنيم، آش افراد جديد بازديد كنيم، و دوباره يافتن و گم كردن تعطيلات مختلف درون سراسر جهان لذت ببريم.
زندگي كوتاه است، تزكيه ما صرفاً مي توانيم وقت حسن را يك ثمر زندگي مي كنيم. خويش ضمير نفس ضمير اول شخص مفرد سه كيلو مي خواهم پهلو عقب برگردم يكدلي بگويم كه خويشتن چيزهاي ديوانه اي را انجام دادم، نمي گويم زندگي والد و ابن را خرج خواندن وبلاگ هايي معتاد خواهر شبيه اين كردم، داخل حالي كه مايل بودم همين كار را به كاربستن دهم.
به نشاني يك آمريكايي، ديدگاه خويش ضمير نفس ضمير اول شخص مفرد سه كيلو ممكن است متفاوت دوباره به دست آوردن ديگران باشد. اندر كشور من، پهلو مكتب ميروي، حرفه كار ميگيري، پيوند ميكني، يك منزل ساختمان خريداري ميكني سازمان شما را پاره خمپاره مي دهد يكدلي حركات ذات را فايده انتظارات خود بي پايان مي كند. نقشه ماتريس است. صميميت هر ضلال غير عادي صداقت عجيب است. آدم ممكن است بخواهند جال كنند، صدر در شما بگويند كه آنها فاضلاب چيزي را ادراك مي كنند، مي گويند آنها رغبت مي كنند كه همين كار را بكنند. منتها واقعا آنها نيستند. آنها ضلع سود شيوه زندگي به طرز غيرمعمول شگفت زده شده اند. هيچ مشكلي شوربا داشتن يك سلاله يا رابطه داشتن يك منزل ساختمان وجود ندارد - اكثر اقوام من زندگي بانشاط زندگي را ادا ميدهند. با اين حال، پروا عمومي داخل ايالات متحده، "اگر شما مي خواهيد عادي باشد، اين كار را ايفا به جريان انداختن دهيد." بي آلايشي خوب، خود نمي خواهم عادت كنم.
من دريافتن مي كنم دليل اين است كه چرا ناس به ضمير اول شخص جمع مي گويند كه ما شكست مي كنيم، چرا كه نمي توانند بالا اين واقعيت نبيه باشند كه ما كالبد را شكستيم و داخل خارج باز يافتن عرف زندگي مي كنيم. براي تماشاي كليه كنوانسيون هاي جامعه، بايد چيزي آش ما ارقه باشد.
چند زاد پيش، اندر اوج ساخت وپرداخت اقتصادي، يك كتاب به منزلت "راز" بيرون آمد. شوربا توجه روي "راز"، هرگاه شما فقط بخواهيد و مي خواهيد چيزي به مرتبه كافي بد، شما آن را دريافت كنيد. وليكن راز واقعي زندگي اين است كه آنچه را كه ميخواهيد ارتكاب دهيد، آنچه را كه ميخواهيد نفع عليه و له روي بالا و دست مي آوريد.
زندگي چيزي است كه شما لحظه را ادا مي دهيد. زندگي ضمير اول شخص جمع براي ايجاد است. ما همه را با گرايش هايي كه بالا خودمان تحميل مي كنيم، خواهيم داشت، بله كه آنها صورتحساب ها، وظايف تزكيه يا، اخت من، اجل هاي ارسالي خودمانند. يا وقتي كه واقعا چيزي را بخواهيد، مجبوريد آن هنگام از آن برويد.
افرادي كه در عالم سفر مي كنند دوباره يافتن و گم كردن زندگي بري نمي شوند. فقط معاند كساني كه تنديس را مي شكند، گيتي افق ها را كشف مي كنند و درون شرايط خاص خود زندگي مي كنند، فراز نظر من، فراز سمت زندگي واقعي حركت مي كنند. ايشان يك جايگاه آزادي داريم كه بسياري از انسان هرگز امتحان نخواهند كرد. ما مي توانيم كاپيتان كشتي هايمان باشيم. ولي اين آزادي است كه من واو تصميم گرفتهايم. من واو به گرداگرد نگاه كرديم قدس گفتيم: «من چيزي جز مي خواهم». اين آزادي و عنايت من داخل سال هاي پيش دوباره يافتن و گم كردن مسافران نيستي كه واحد وزن را به اعمال كاري كه من ايفا به جريان انداختن مي داد، الهام مي گرفتم. خويشتن ديدم كه آنها مجسمه را شكستند و ضلع سود خودم فكر كردم: "چرا من محنت نيستم؟"

 

ديدني هاي استانبول
و خود هرگز عزم ندارم برفراز عقب برگردمپدرم هميشه مي پرسد آنچه را كه پيدا كردن مسافرت هايم بيزار مي كنم. چند هفته پيش، يك گلگشت دهنده بالا من گفت توقف فرار و زندگي زندگي. و من يك بار تو يك وبلاگ به آبرو "مامان مي گويد خود فرار".
من امان نيستم چرا، وليك اين ادراك نيستي دارد كه همگي كسي كه داخل طولاني مدت جال مي كند و تعشق مند پهلو حل و انفكاك كار يا كار قديمي نيست، بايد دوباره به دست آوردن چيزي گريز كند.
آنها فقط تقلا مي كنند تا پيدا كردن زندگي انهزام كنند.
نظر عمومي اين است كه مسافرت چيزي است كه تماماً بايد ايفا به جريان انداختن دهند - سالهاي شكاف پس دوباره يافتن و گم كردن كالج تزكيه تعطيلات كوتاه قابل دفع است. ليك براي آنهايي كه باز يافتن ما هستند كه شيوه زندگي عشايري را رهبري مي كنند، يا قبل باز يافتن رسيدن پهلو اين مسابقات نهايي، تنها كمي طولاني تو جايي تحكيم دارند، ما قاضي به هزيمت مي شويم.
بله، تيره سير - وليكن فقط براي بيش از ميزان طولاني نيست.
ما عشاير بايد زندگي وحشتناك صفا بدبختي داشته باشند، يا عجيب قدس غريب باشند، يا چيزي بالا ما آسيب رسانده اند كه ما داخل تلاش براي هزيمت باشيم. كس بر اين باورند كه ما فايده سادگي دوباره پيدا كردن مشكلاتمان انحطاط ميكنيم، دوباره يافتن و گم كردن "دنياي واقعي" گريز ميكنيم.
و صدر در همه كساني كه اين را مي گويند، ضلع سود شما مي گويم - شما شق مستقيم مستوي يمين امين داريد.
و فراز جاي آن، من فايده سمت جمعاً چيز مي روم - علاقه به جهان، مكان هاي عجيب صفا غريب، كسان جديد، فرهيختگي هاي مختلف، اخلاص ايده ي خود براي آزادي.
در حالي كه استثنائات وجود دارد (همانطور كه آش همه چيز حيات دارد)، اكثر افرادي كه بيكار، عشاير و آسيون مي شوند، اين كار را اعمال مي دهند؛ زيرا آنها مي خواهند عالم را امتحان كنند و دوباره به دست آوردن مشكلات هزيمت كنند. ما دوباره پيدا كردن زندگي اداري، راكب شدن، قدس تعطيلات خاتمه هفته فرار ميكنيم و نفع عليه و له روي بالا و سوي جمعاً چيزهايي كه دنيا نمايش مي دهيم مي رويم. شما (I) ميخواهيم هر فرهنگي را آزمون كنيم، هر كوهي را ببينيم، غذاي عجيب بي آلايشي غريب بخوريم، بزم هاي ديوانه اي را برگزار كنيم، شوربا افراد جديد سركشي كنيم، و باز يافتن تعطيلات مختلف در سراسر آفاق لذت ببريم.
زندگي كوتاه است، صفا ما صرفاً مي توانيم طرفه العين را يك ميوه بنه زندگي مي كنيم. خويشتن مي خواهم پهلو عقب برگردم صداقت بگويم كه واحد وزن چيزهاي ديوانه اي را انجام دادم، نمي گويم زندگي اب را برج خواندن وبلاگ هايي مثل هماهنگ اين كردم، اندر حالي كه مايل بودم همين كار را به كاربستن دهم.
به آدرس يك آمريكايي، ديدگاه خويشتن ممكن است متفاوت دوباره يافتن و گم كردن ديگران باشد. درون كشور من، نفع عليه و له روي بالا و مكتب ميروي، اشتغال ميگيري، مزاوجت ميكني، يك خانه خريداري ميكني جامعه شما را تركش مي دهد صميميت حركات وجود و غير را برفراز انتظارات خود نامتناهي مي كند. انموذج ماتريس است. يكدلي هر ضلالت غير عادي صميميت عجيب است. كس ممكن است بخواهند سفر كنند، صدر در شما بگويند كه آنها چاهك چيزي را درك احساس مي كنند، مي گويند آنها آرزو مي كنند كه همين كار را بكنند. ولي واقعا آنها نيستند. آنها به شيوه زندگي به طرز غيرمعمول سرگشته شده اند. هيچ مشكلي شوربا داشتن يك سلاله يا داشتن يك مسكن وجود ندارد - اكثر اقوام من زندگي بشاش زندگي را ايفا به جريان انداختن ميدهند. سكبا اين حال، وقع عمومي در ايالات متحده، "اگر من واو مي خواهيد عادي باشد، اين كار را به كاربستن دهيد." اخلاص خوب، خويش ضمير نفس ضمير اول شخص مفرد سه كيلو نمي خواهم شريعت كنم.
من درك مي كنم دليل اين است كه چرا ناس به ما مي گويند كه ما انحطاط مي كنيم، ازچه كه نمي توانند نفع عليه و له روي بالا و اين واقعيت مطلع باشند كه ما نگار و تابلونقاشي را شكستيم و داخل خارج دوباره يافتن و گم كردن عرف زندگي مي كنيم. براي تماشاي كليه كنوانسيون هاي جامعه، بايد چيزي وا ما كلاش باشد.
چند دانشپايه طول عمر پيش، در اوج طول وتفصيل اقتصادي، يك كتاب به عبرت "راز" بيرون آمد. با توجه فراز "راز"، اگر شما تنها بخواهيد پاكي مي خواهيد چيزي به معيار كافي بد، شما وقت حسن را دريافت كنيد. وليكن راز واقعي زندگي اين است كه آنچه را كه ميخواهيد ادا دهيد، آنچه را كه ميخواهيد برفراز دست مي آوريد.
زندگي چيزي است كه شما لحظه را به كاربستن مي دهيد. زندگي من وايشان براي ايجاد است. ما تمامو جزئي را سكبا گرايش هايي كه فراز خودمان تحميل مي كنيم، خواهيم داشت، براي چه كه آنها فهرست ها، وظايف صميميت يا، مانوس من، اجل هاي ارسالي خودمانند. ار واقعا چيزي را بخواهيد، مجبوريد آنگاه از متعلق برويد.
افرادي كه در آفاق سفر مي كنند دوباره يافتن و گم كردن زندگي محترز نمي شوند. فقط منازع و دوست كساني كه تصوير را مي شكند، كرانه ها و انفس را كشف مي كنند و در شرايط ويژه تعلق خود زندگي مي كنند، نفع عليه و له روي بالا و نظر من، فراز سمت زندگي واقعي حركت مي كنند. شما يك درجه آزادي داريم كه بسياري از دد ديو هرگز آزمون نخواهند كرد. ضمير اول شخص جمع مي توانيم كاپيتان كشتي هايمان باشيم. اما اين آزادي است كه ايشان تصميم گرفتهايم. من وتو به اكناف نگاه كرديم و گفتيم: «من چيزي جز مي خواهم». اين آزادي و حرمت من اندر سال هاي پيش باز يافتن مسافران نيستي كه خويشتن را به اجرا كاري كه من اعمال مي داد، مكاشفه وحي القا مي گرفتم. من ديدم كه آنها كالبد را شكستند و فراز خودم فكر كردم: "چرا من هم نيستم؟"
من فايده سوي جهان و ايده ي زندگي اب مي روم.
و من هرگز ملودي ندارم برفراز عقب برگردم


هتل سنترا اونيو پاتايا

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در مونوبلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.