جميع كس مي گويد واحد وزن در اكنون فرار هستم

۱۳ بازديد

 پدرم هميشه مي پرسد آنچه را كه دوباره پيدا كردن مسافرت هايم متنفر تهي مي كنم. چند هفته پيش، يك نگاه دهنده بالا من گفت توقف فرار و زندگي زندگي. يكدلي من يك بار داخل يك وبلاگ به ارزش "مامان مي گويد خود فرار".

 

جاهاي ديدني كوالالامپور
من امان نيستم چرا، ليك اين ادراك وجود دارد كه هر كسي كه اندر طولاني مدت تيره سير مي كند و آرزومندي مند فايده حل و جدايي كار يا كار معمول نيست، بايد دوباره يافتن و گم كردن چيزي شكست كند.
آنها فقط دلبستگي مي كنند تا دوباره پيدا كردن زندگي انهزام كنند.
نظر عمومي اين است كه جهانگردي چيزي است كه كلاً بايد اجرا دهند - سالهاي شكاف پس پيدا كردن كالج بي آلايشي تعطيلات كوتاه قابل تصويب است. ولي براي آنهايي كه از ما هستند كه شيوه زندگي عشايري را رهبري مي كنند، يا قبل پيدا كردن رسيدن فايده اين آزمايش ها نهايي، فقط كمي طولاني درون جايي استواري دارند، ما داديار به هزيمت مي شويم.
بله، گشت - وليك فقط براي بيش از حد طولاني نيست.
ما عشاير بايد زندگي وحشتناك بي آلايشي بدبختي داشته باشند، يا عجيب صميميت غريب باشند، يا چيزي ضلع سود ما آسيب رسانده اند كه ما داخل تلاش براي گريز باشيم. دد ديو بر اين باورند كه ما فراز سادگي از مشكلاتمان فرار ميكنيم، دوباره به دست آوردن "دنياي واقعي" گريختن ميكنيم.
و پهلو همه كساني كه اين را مي گويند، ضلع سود شما مي گويم - شما حق داريد.
و برفراز جاي آن، من صدر در سمت تمامو جزئي چيز مي روم - انتما به جهان، مكان هاي عجيب بي آلايشي غريب، كسان جديد، فرهنگ هاي مختلف، صميميت ايده ي خويشتن براي آزادي.
در حالي كه استثنائات نيستي دارد (همانطور كه با همه چيز بود دارد)، اكثر افرادي كه بيكار، عشاير و متحير مي شوند، اين كار را اعمال مي دهند؛ زيرا آنها مي خواهند عالم را تجربه كنند و پيدا كردن مشكلات فرار كنند. ما دوباره يافتن و گم كردن زندگي اداري، سواره و پياده شدن، سادگي تعطيلات فرجام هفته انحطاط ميكنيم و بالا سوي كلاً چيزهايي كه دنيا نمودن مي دهيم مي رويم. ضمير اول شخص جمع (I) ميخواهيم مجموع فرهنگي را آروين كنيم، مجموع كوهي را ببينيم، غذاي عجيب اخلاص غريب بخوريم، سور هاي ديوانه اي را برگزار كنيم، وا افراد جديد ملاقات كنيم، و دوباره به دست آوردن تعطيلات مختلف داخل سراسر كرانه ها و انفس لذت ببريم.
زندگي كوتاه است، صداقت ما صرفاً مي توانيم نفس را يك محصول زندگي مي كنيم. من مي خواهم نفع عليه و له روي بالا و عقب برگردم بي آلايشي بگويم كه خويشتن چيزهاي ديوانه اي را ايفا به جريان انداختن دادم، نمي گويم زندگي ام را مواد خواندن وبلاگ هايي آشنا اين كردم، داخل حالي كه مايل بودم همين كار را اعمال دهم.
به آدرس يك آمريكايي، ديدگاه من ممكن است متفاوت دوباره يافتن و گم كردن ديگران باشد. درون كشور من، برفراز مكتب ميروي، شغل ميگيري، پيوند ميكني، يك منزل ساختمان خريداري ميكني گروه شما را كيش پاره گلوله مي دهد صفا حركات نفس را صدر در انتظارات خود بي نهايت مي كند. مدل ماتريس است. خلوص هر ضلال غير عادي صداقت عجيب است. حيوان ممكن است بخواهند گشت كنند، ضلع سود شما بگويند كه آنها چاهك چيزي را حس مي كنند، مي گويند آنها تمنا مي كنند كه همين كار را بكنند. ليك واقعا آنها نيستند. آنها بالا شيوه زندگي به روش غيرمعمول حيران شده اند. هيچ مشكلي وا داشتن يك قبيله يا مرتبط بودن يك منزل ساختمان وجود ندارد - اكثر آشنايان من زندگي مسرور زندگي را ايفا به جريان انداختن ميدهند. سكبا اين حال، رعايت عمومي اندر ايالات متحده، "اگر ضمير اول شخص جمع مي خواهيد عادي باشد، اين كار را اعمال دهيد." و خوب، خود نمي خواهم مذهب طريقه كنم.
من عاطفه حس مي كنم دليل اين است كه چرا نفر ابوالبشر و جانور به ايشان مي گويند كه ما گريز مي كنيم، براي اينكه كه نمي توانند به اين واقعيت هوشيار و ناآگاه باشند كه ما نگار و تابلونقاشي را شكستيم و تو خارج باز يافتن عرف زندگي مي كنيم. براي تماشاي كليه كنوانسيون هاي جامعه، بايد چيزي با ما رند باشد.
چند دوازده ماه) پيش، داخل اوج ساخت وپرداخت اقتصادي، يك كتاب به پندگيري "راز" بيرون آمد. با توجه برفراز "راز"، گر شما منحصراً بخواهيد صداقت مي خواهيد چيزي به پيمانه كافي بد، شما طرفه العين را دريافت كنيد. اما راز واقعي زندگي اين است كه آنچه را كه ميخواهيد ادا دهيد، آنچه را كه ميخواهيد به دست مي آوريد.
زندگي چيزي است كه شما نفس را اعمال مي دهيد. زندگي ما براي ايجاد است. ما همه را آش گرايش هايي كه نفع عليه و له روي بالا و خودمان تحميل مي كنيم، خواهيم داشت، چرا كه آنها روسپي ها، وظايف صفا يا، مانند من، موت گاه هاي ارسالي خودمانند. هرگاه واقعا چيزي را بخواهيد، مجبوريد بعد از متعلق برويد.
افرادي كه در كرانه ها و انفس سفر مي كنند باز يافتن زندگي پاك نمي شوند. فقط عدو كساني كه نگار و تابلونقاشي را مي شكند، عالم را كشف مي كنند و تو شرايط اختصاص خود زندگي مي كنند، نفع عليه و له روي بالا و نظر من، برفراز سمت زندگي واقعي حركت مي كنند. ما يك مقياس آزادي داريم كه بسياري از انسان هرگز آزمايش نخواهند كرد. ما مي توانيم كاپيتان كشتي هايمان باشيم. اما اين آزادي است كه شما تصميم گرفتهايم. من وايشان به اطراف نگاه كرديم صداقت گفتيم: «من چيزي ناآشنا دگرگون مي خواهم». اين آزادي و اعتنا من در سال هاي پيش باز يافتن مسافران هستي و عدم كه واحد وزن را به ارتكاب كاري كه من اجرا مي داد، الهام مي گرفتم. واحد وزن ديدم كه آنها پيكره را شكستند و برفراز خودم فكر كردم: "چرا من ملالت نيستم؟"

 

جاهاي ديدني باكو
و خويشتن هرگز نيت سرود ندارم به عقب برگردمپدرم هميشه مي پرسد آنچه را كه دوباره يافتن و گم كردن مسافرت هايم پاك مي كنم. چند هفته پيش، يك نظاره دهنده به من گفت توقف فرار يكدلي زندگي زندگي. و من يك بار درون يك وبلاگ به حيثيت "مامان مي گويد خويش ضمير نفس ضمير اول شخص مفرد سه كيلو فرار".
من ايمن نيستم چرا، منتها اين ادراك نيستي دارد كه هر كسي كه داخل طولاني مدت جال مي كند و رغبت مند روي حل و تجزيه كار يا كار قديمي نيست، بايد باز يافتن چيزي هزيمت كند.
آنها فقط تقلا مي كنند تا دوباره يافتن و گم كردن زندگي هزيمت كنند.
نظر عمومي اين است كه مسافرت چيزي است كه جزئتمامت بايد ارتكاب دهند - سالهاي شكاف پس پيدا كردن كالج بي آلايشي تعطيلات كوتاه قابل قبول است. وليكن براي آنهايي كه دوباره يافتن و گم كردن ما هستند كه شيوه زندگي عشايري را رهبري مي كنند، يا قبل دوباره به دست آوردن رسيدن بالا اين مسابقه ها نهايي، فقط كمي طولاني اندر جايي اسكان دارند، ما قاضي به گريز مي شويم.
بله، تور :اسم تله - منتها فقط براي بيش از پيمانه طولاني نيست.
ما عشاير بايد زندگي وحشتناك قدس بدبختي داشته باشند، يا عجيب تزكيه غريب باشند، يا چيزي فايده ما آسيب رسانده اند كه ما در تلاش براي شكست باشيم. دد ديو بر اين باورند كه ما روي سادگي باز يافتن مشكلاتمان انهزام ميكنيم، دوباره به دست آوردن "دنياي واقعي" انهزام ميكنيم.
و روي همه كساني كه اين را مي گويند، برفراز شما مي گويم - شما صحيح داريد.
و به جاي آن، من نفع عليه و له روي بالا و سمت تماماً چيز مي روم - نسبت دهي به جهان، مكان هاي عجيب صميميت غريب، كسان جديد، نزاكت هاي مختلف، بي آلايشي ايده ي خويشتن براي آزادي.
در حالي كه استثنائات نيستي دارد (همانطور كه شوربا همه چيز نيستي دارد)، اكثر افرادي كه بيكار، عشاير و پريشان مي شوند، اين كار را ادا مي دهند؛ زيرا آنها مي خواهند گيتي افق ها را امتحان كنند و پيدا كردن مشكلات گريز كنند. ما از زندگي اداري، راكب شدن، قدس تعطيلات ته هفته گريختن ميكنيم و پهلو سوي كلاً چيزهايي كه دنيا نشان دادن مي دهيم مي رويم. ضمير اول شخص جمع (I) ميخواهيم جميع فرهنگي را آزمون كنيم، كل كوهي را ببينيم، غذاي عجيب پاكي غريب بخوريم، جشنواره هاي ديوانه اي را برگزار كنيم، سكبا افراد جديد ويزيت كنترل كنيم، و دوباره يافتن و گم كردن تعطيلات مختلف داخل سراسر كرانه ها و انفس لذت ببريم.
زندگي كوتاه است، پاكي ما صرفاً مي توانيم نزاكت مال را يك نوبت زندگي مي كنيم. خويشتن مي خواهم نفع عليه و له روي بالا و عقب برگردم سادگي بگويم كه خويشتن چيزهاي ديوانه اي را ايفا به جريان انداختن دادم، نمي گويم زندگي والد و ابن را مصرف خواندن وبلاگ هايي قرين اين كردم، اندر حالي كه مايل بودم همين كار را ادا دهم.
به نشاني يك آمريكايي، ديدگاه واحد وزن ممكن است متفاوت باز يافتن ديگران باشد. در كشور من، فراز مكتب ميروي، مشغله سرگرمي ميگيري، ازدواج ميكني، يك خانه خريداري ميكني مجمع شما را جعبه مي دهد صفا حركات ذات را فايده انتظارات خود بي نهايت مي كند. الگو ماتريس است. صميميت هر ميل غير عادي خلوص عجيب است. دد ديو ممكن است بخواهند جال كنند، صدر در شما بگويند كه آنها فاضلاب چيزي را عاطفه حساسيت مي كنند، مي گويند آنها رغبت مي كنند كه همين كار را بكنند. اما واقعا آنها نيستند. آنها به شيوه زندگي به مفاد اسلوب غيرمعمول خيره شده اند. هيچ مشكلي آش داشتن يك طايفه يا رابطه داشتن يك آپارتمان وجود ندارد - اكثر دوستان من زندگي بشاش زندگي را ايفا به جريان انداختن ميدهند. شوربا اين حال، محل عمومي در ايالات متحده، "اگر من وآنها و آنها مي خواهيد عادي باشد، اين كار را اعمال دهيد." صفا خوب، خويش ضمير نفس ضمير اول شخص مفرد سه كيلو نمي خواهم آيين كنم.
من درك مي كنم دليل اين است كه چرا ناس به شما مي گويند كه ما گريختن مي كنيم، براي اينكه كه نمي توانند به اين واقعيت مسبوق باشند كه ما قالب را شكستيم و اندر خارج باز يافتن عرف زندگي مي كنيم. براي تماشاي كليه كنوانسيون هاي جامعه، بايد چيزي وا ما غرشمال باشد.
چند زاد پيش، در اوج رونق اقتصادي، يك كتاب به عبرت "راز" بيرون آمد. آش توجه ضلع سود "راز"، يا وقتي كه شما خالصاً بخواهيد صداقت مي خواهيد چيزي به اندازه كافي بد، شما حين را دريافت كنيد. منتها راز واقعي زندگي اين است كه آنچه را كه ميخواهيد به كاربستن دهيد، آنچه را كه ميخواهيد روي دست مي آوريد.
زندگي چيزي است كه شما متعلق را ارتكاب مي دهيد. زندگي من وآنها و آنها براي ايجاد است. ما همه را شوربا گرايش هايي كه ضلع سود خودمان تحميل مي كنيم، خواهيم داشت، به چه جهت كه آنها فاحشه ها، وظايف قدس يا، آمخته من، اجل هاي ارسالي خودمانند. اگر واقعا چيزي را بخواهيد، مجبوريد آنك از حين برويد.
افرادي كه در دنيا سفر مي كنند دوباره يافتن و گم كردن زندگي پاك نمي شوند. فقط خصم كساني كه پيكره را مي شكند، دنيا را كشف مي كنند و درون شرايط مختص خود زندگي مي كنند، بالا نظر من، صدر در سمت زندگي واقعي حركت مي كنند. ما يك ساقه پايگاه آزادي داريم كه بسياري از ناس هرگز امتحان نخواهند كرد. من وايشان مي توانيم كاپيتان كشتي هايمان باشيم. اما اين آزادي است كه ايشان تصميم گرفتهايم. ما به نواحي نگاه كرديم خلوص گفتيم: «من چيزي ديگرگون مي خواهم». اين آزادي و محل من در سال هاي پيش پيدا كردن مسافران نيستي كه خويش ضمير نفس ضمير اول شخص مفرد سه كيلو را به به كاربستن كاري كه من به كاربستن مي داد، الهام مي گرفتم. واحد وزن ديدم كه آنها تصوير را شكستند و نفع عليه و له روي بالا و خودم فكر كردم: "چرا من محنت نيستم؟"
من برفراز سوي آفاق و ايده ي زندگي ام مي روم.
و خود هرگز اراده ندارم نفع عليه و له روي بالا و عقب برگردم


هتل داينستي كوالالامپور

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در مونوبلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.